آرزوهاي من
چیزایی که خودم دوست دارم
درباره وبلاگ


خودم تنها تنهاتر از خودم دلم.......

پيوندها
http://tehsub.ir/subtitles/searchbytitle?query=love&l=
عاشقان بی دل
سراب محبت
دختر عاشق
منم عاشق بودم
همه جوره
دخترک
یارهمیشگی
mitra jun
وبلاگ باحال
کلبه کوچک
ترنم
دنیای مجازی من
دلنوشته های یک
فارس گرافیک
بدو دانلود
غریبه
آنتی شیطان
تقدیم به بهترینم
الهی یه آب خوش از گلوش.....
پایان نقطه چینها
يادداشت هاي پراكنده
سايت سرسبز
نوشته هاي يك دختر تنها
ایران من
عاشق لیلی تبریزی
خط خطی
دلنوشته های ما با هم
عاشقانه
اینجا همه چی درهمه
شورعشق
بارسلونا
دوستدار زيست شناسي
لوكس بلاگر
دانستنیها
ミღ♥㋡★•ミ♀Dark Angel From Hell♀ミღ♥㋡★•ミ
عاشق
باحال
امیر علی
کلاه خاکی
مسخ
خط مقدم
ساخت لوگو به صورت رایگان
امين
rapsharghmusic
Jast Ladys
آشنای امروز
بهترین موزیک روز
گروه آتش
مریم جون
bia4sms
arezoo
حانيه
شور عشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آرزوهای من و آدرس zendegikuchak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:







Alternative content


چت روم
آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:5 :: نويسنده : آرزو زمانی

ما كساني را كه به فكرمان هستند به گريه مي اندازيم.

ما گريه مي كنيم براي کساني كه به فكرمان نيستند.

و ما به فكر كساني هستيم كه هيچوقت برايمان گريه نمي كنند.

اين حقيقت زندگي است:

عجيب است ولي حقيقت دارد. اگر اين را بفهمي،

هيچوقت براي تغيير دير نيست

 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 9:3 :: نويسنده : آرزو زمانی

محمدرضا شجریان با انتشار پيامي درگذشت حسن كسائي را تسليت گفت. به گزارش روابط عمومی شرکت فرهنگی هنری دل آواز مجمدرضا شجریان در این پیام آورده است:

 

خداوندگار نی و  موسیقی ، آن نابغه ی دورانها و یگانه ی  تاریخ هنر ، استاد حسن کسایی در ناباوری دوستان و دلباختگان هنرش  چه دردناک از میان مان رفت و آتشی به دلها مان زد . جای آن بزرگمرد هنر برای همیشه خالی خواهد بود.

به همسر وفادار و فرزندان داغ پدر دیده اش صدها درود میفرستم ، باشد من و خاندانم را ، همراه همکاران و دیگر هنرمندان و ارادتمندان هنرش در غم خود شریک بدانند.  


با ارادت و احترام
محمد رضا شجریان                    
خرداد 1391

 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 8:58 :: نويسنده : آرزو زمانی

دلم یه "آغـــــوش" بـــــاز میخواد
یه "آغـــــوش" کــه بــرای خـــــود خــودم بـــاشه...
یــه "آغــــوش" بــــی هــیــچ -تــمــنــایــی...

"آغــــــوشی" پــر از محــبـــت...

 
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 9:30 :: نويسنده : آرزو زمانی

ین داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!

راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.

این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!! خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صداراه افتاد. هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!

تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.

نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.

وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود.

 
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : آرزو زمانی

شــــاید یــــک روزی . . .

یــــک جــــــــایی . . .

بــــی تفــــاوت از کنــــار مــــن بگــــذری

و

بگــــویــــی . . .

ایــــن غــــریبه چــــقدر شــــبیه خاطــــراتم بــــود . . .

 
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : آرزو زمانی

دســت کشــیدم

از

خودَم

از

تــو

از

همه ی دنیا

وقتی...

اولین سیگارَم را ناشیانه تا انتها کشیـــدَم ...

 
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, :: 18:28 :: نويسنده : آرزو زمانی

نگـــذار هرکسی از راه رســـید
با ســاز دلـت
تمـــــــرین نوازندگــــــی کند ...

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : آرزو زمانی

چی شد که سیگاری شدی ؟

- یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم .

+ چی شد که ترک کردی؟

-یه شب بارون میومد… دیگه تنها نبودم...

+ چی شد معتاد شدی و سیگار رو دوباره شروع کردی؟

...-. یه شب بارون میومد… دوباره تنها شدم

+ چی شد آوردنت اینجا، بستریت کردن؟

- یه شب بارون میومد… خیلی تنها بودم… تو خیابون دیدمش… اون تنها نبود

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : آرزو زمانی

ای شب جدایی
که چون روزم سیاهی ، ای شب
کن شتابی آخر
ز جان من چه خواهی ، ای شب ؟

استاد بزرگوار همایون شجریان...

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : آرزو زمانی

یادش که خوش نبود اما تنهایی اینطوری با من میکرد:

خودت می دانی که کسی را ندارم که با او درددل های خود را بگویم

کسی که حرفهای وجودم را بشنود حتی خودم نیز در این لحظات محرم اسرارم نیست

پس ناچارم چون همیشه گرچه گهگاه . گرچه ناپاک و سربه زیر و خفیف. خسته از لذتهای

سخیف و جثه ای ضعیف به چون تو محرمی ستار و رحمان رو کنم.

نمی خواهم همه ی گناهانم را ببخشی همین که برای چون منی هنوز گوش شنوایی

آن هم بعد از این همه جولان جاهلانه سنگ صبور کافیست

خدایا خودت می دانی که به جز درگاهت جای دیگری ضجه ام را کسی ندیده ولی

اینجا ضجه که سهل است پوزه بر خاک میمالم ..
 

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : آرزو زمانی

بعضــــي وقتــا

.

.

.

.
.
.

.

.

.

.

فقط دلت ميخواد يکي غيــر از خانوادتـــــــــ نگرانتـــــــ بشه...

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:36 :: نويسنده : آرزو زمانی

تصويري از پسر 10 ساله اي كه عكس زمان جنيني اش دنيا را تكان داد

 
شايد شما با اين عكس آشنا باشيد . اين عكس در ۱۹ آگوست سال ۱۹۹۹ توسط مايكل كلنسى عكاس مجله يو.اس تودي گرفته شده است .
 
 
 
جنيني كه در اين عكس دست جراح را در دست خود گرفته جنيني است كه دچار بيماري مادرزادي اسپاينا بيفيدا ( spina bifida )  (بيرون زدگي نخاع به علت بسته‌نشدن كانال نخاعي ) بوده است . در صورتي كه حاملگي و رشد جنين به همين شكل ادامه مي يافت در ماه هاي آتي احتمال مرگ و يا فلج جنين بسياربالا بود  و براي اولين بار در تاريخ پزشكي قرار شد اين جنين در هفته ۲۱ بارداري در داخل رحم مادر توسط جراح تحت عمل قرار گيرد .
نام اين كودك ساموئل ( Samuel Armas ) و نام جراح دكتر جوزف برونر  ( Dr. Joseph Bruner ) است . اين عمل در يك مركز پزشكي دانشگاهي ( Nashville’s Vanderbuilt University Medical Center ) انجام شد.
 
 
اين عكس بارها در اينترنت انتشار يافت بدون آنكه داستان واقعي آن در جايي ذكر گردد و هر چه انتشار يافت بيشتر به افسانه و تخيلات گويندگان آن ارتباط داشت .
 
 
بعد از عمل  ، اين جنين ( ساموئل فعلي ) دست خود را از داخل رحم خارج كرد و انگشت جراح را در دست گرفت و با قدرت فشرد به شكلي كه دكتر برونر در تن خود ارتعاش و مورموري را احساس كرد . در اين لحظه عكاس يو.اس.تودي كه براي ثبت تاريخ اولين جراحي داخل رحم در محل حاضر بود تصويري را شكار كرد كه افكار عمومي جهان را تحت تاثير قرار داد.
 
 
 
 
عكاس مي گويد من در كناري ايستاده بودم و به رحم مادر نگاه مي كردم ناگهان لرزش رحم را ديدم و خواستم از آن عكس بگيرم كه ناگهان يك دست از داخل آن خارج شد و دست جراح را فشرد . من عكس خود را گرفته بودم  و اين داستان آنقدر سريع بود كه پرستار پشت سر من فرياد كشيد وآي چه اتفاقي افتاده است .
 
 
اين عكس به سرعت در فاكس نيوز و سراسر جهان ارتباطات انتشار يافت .
 
 
هيچكس ، هرگز نخواهد فهميد كه اين يك اتفاق بود و يا يك تشكر واقعي .
 
 
 
 
اين پسر 10 ساله همان جنيني است كه از جراحش تشكر كرد

 

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : آرزو زمانی

شهریوریها همیشه آرومن مثل فصلشون میمونن

گرمای وجود یه شهریوری اولش خیلی‌ سوزانه ولی‌ وقتی‌ به حد متوسط میرسه

معتدل می‌شه

یه شهریوری واقعی‌ کسیه که با آتیشه تند میاد تو زندگیت

بعد از یمدت معتدل می‌شه

یه زندگی رویا یی رو برات میسازه

آتیشه عشقش میسوزونتت ولی‌

صبوری رفتارش آرومت می‌کنه

گرمای وجودش گرمت می‌کنه

حرفهای قشنگش آرومت می‌کنه

قلب بزرگش همیشه اشتباهاتتو میپوشونه

محبت درونش عشق بهت یاد میده

کسی‌ که یه شهریوریو داره کل دنیارو داره .....

 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : آرزو زمانی

بیا کلاغ پر بازی کینم:

روزهای بی تو بودن پر

فکر بی تو بودن پر

دوست داشتن کسی جز تو پر

عشق کسی جزتو توی سرم پر

فقط تو نپر..

 
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : آرزو زمانی

 

زمانیکه به 30 سالگی می رسیم، مغزهای ما آهسته و ثابت، مسیر یک منحنی نزولی را در پیش می گیرند.
اما این تنزل شناخته شده یک عارضه جانبی غیرقابل فرار نیست، بلکه اخیرا گفته می شود شما می توانید با روشهایی تغییرات مربوط به افزایش سن را خنثی کنید.
روشهای ساده ای که فعال بودن شما را تضمین کند و نیروی ذهنی تان را قوی نگه دارد.

ورزش می تواند زوال عقل را بخوبی به تاخیر بیندازد.
اما می دانید که ورزش منظم می تواند زوال عقل را کاملاً معکوس کند؟ طبق تحقیقات تمرینات ایروبیک سرعت و شفافیت تفکر را بسیار بالا برده و همچنین بافت نسج مغز را زیادتر میکن
د.

پیشنهاد: سه بار در هفته به مدت 50 دقیقه پیاده روی تند انجام دهید تا این تاثیر بر شما ایجاد شود.
برای نتیجه بهتر در پارک یا مکان پر درخت اینکار را انجام دهید زیرا تاثیرش 20 درصد بهتر خواهد بود.
=
=

مسواک زدن به وضوح با سلامت مغزی ارتباط دارد.
این نتیجه پس از مطالعه بر روی هزاران فرد بین 20 تا 59 ساله انجام شده است و مشخص شد بیماریهای دندان و لثه با بدترین بیماری های مغزی در سنین کهولت ارتباط دارد.
پس به توضیه های دندان پزشکتان توجه کنید، هر روز مسواک حداقل یکبار و هر بار حداقل 2 دقیقه مسواک زدنتان طول بکشد.
=
=

 از نوشیدن مشروبات الکلی بپرهیزید، با افزایش مصرف الکل، حجم مغز کاهش می یابد، و این مشکل در زنان بیشتر است زیرا زنان جثه کوچکتری دارند و بیشتر در معرض این خطر قرار می گیرند.
=
=
مصرف زغال اخته سرعت عملکرد مغز را افزایش می دهد و باعث رشد سلولهای هیپوکامپوس می شوند. زغال اخته را همراه با غلات یا ماست مصرف کنید و برای فصلهای بعد فریز کنید.
=
=
با سودکو 10 سال جوانتر شوید! سودوکو سرعت انتقال و تصمیم گیری در مغز را به نحو عجیبی افزایش می دهد، اول می توانید با پازل ها و جدولهای ساده که در تمام فروشگاه ها هست شروع کنید تا در سودوکو حرفه ای شوید!
=
=

مدیتیشن نیز بر بهبود سلولهای خاکستری مغزتان اثر می گذارد و بر رشد مناطقی از مغز که مخصوص کنترل حافظه، زبان و حواس است اثر مثبت دارد. با 15 دقیقه مدیتیشن در روز شروع کنید، مثلا در ساعت ناهار یا قبل از ترک محل کار، راست بنشینید، چشمها را ببندید، و به هر چیزی که در زمان حال حسش می کنید، تمرکز کنید. چه صدای پرنده ای در دوردست باشد چه صدای تنفس تان.
=

9 پيشنهاد ويژه براي تقويت مغز

۱/ کاری انجام دهید
دانشمندان بر این باورند که نرمش های هوازی منظم می تواند ساده ترین و مهم ترین راه برای سلامتی طولانی مدت مغز باشد. در حالی که قلب و ششها واکنشی سریع نسبت به دویدن بر روی دستگاه دوی ثابت نشان می دهند، مغز هم به آرامی با هر قدم قعالیت میکند. برای سلامت دائمی مغز، روزانه حداقل ۳۰ دقیقه فعالیت جسمانی (دویدن و نرمش های هوازی) می تواند نقش شایان توجهی داشته باشد.

۲/ متعادل بخورید
انرژی بسیار زیاد یا انرژی بسیار کم خللی بزرگ در کارایی مغز ایجاد میکند. رژیم غذایی تشکیل شده از مواد قندی کم با فیبر بالا و چربی و پروتئین معمولی بسیارآرام تر از غذاهایی با میزان قند بالا (مانند شیرینی جات و نشاسته) در بدن تجزیه میشوند. سرعت ثابت و ملایم هضم در روده مقدار انرژی بیشتری را به مغز می رساند، و باعث بهینه‏سازی سوخت و ساز در ارگانهایی شوند که می توانند در سلامتی طولانی مدت نقش بسزایی داشته باشند.

۳/ مراقب رژیم غذاییتان باشید
در حالی که پرخوری فعالیت مغز را کند میکند و در طولانی مدت باعث وارد آمدن به مغز می‏شود، کمبود کالری هم می تواند اثر مشابهی را بر مغز گذارد. رژیم های غذایی مفرط می تواند باعث طولانی شدن برخی دردها در بدن و در نتیجه سلب آسایش شوند، احساسی که باعث اعتیاد افراد به لاغر ماندن (
anorexia) (ترس از چاق شدن) شود. بسیاری از مطالعات رژیم های غذایی مفرط را با حواس پرتی ، اختلال در حافظه و پریشانی مرتبط می دانند.

۴/ مراقب بدن خود باشید
بسیاری از بیماری های قابل پیشگیری مانند دیابت نوع دوم، چاقی، فشار خون و… می توانند تاثیر بسزایی در پیر شدن مغز داشته باشند. فعال و سالم نگه داشتن سیستم گردش خون با کارهایی از قبیل سیگار نکشیدن و عدم استفاده از چربی های اشباع شده مانع از پیری زودرس مغز میشود.

۵/ از استراحت و آرامش لذت ببرید
در زمان استراحت و رویا، خاطرات به آرامی مرور میشوند، بعضی دور ریخته میشوند و بعضی ذخیره می شوند. مطالعات نشان می‏دهند وقتی دچار کمبود خواب هستیم، پروتئینی که سیناپس‏ها (محل تماس دو عصب) را شکل می دهد توانایی کافی برای تفکر و فراگیری را از دست می‏دهد، علاوه بر این خواب ناکافی با فراموشی در ایام کهولت رابطه مستقیم دارد.

۶/ از قهوه تان لذت ببرید
تحقیقات نشان داده است که استفاده منظم از کافئین از مغز محافظت می کند. بر اساس یک مطالعه علمی ۲ الی ۴ بار سرحال آمدن بعد از خستگی در یک روز می تواند به کاهش فراموشی کمک کند و ۳۰ تا ۶۰ درصد از بروز آلزیمر پیشگیری کند. اینکه آیا کافین موجود در چای و قهوه باعث رفع خستگی میشود یا آنتی اکسیدان موجود در آنها هنوز مشخص نیست اما قهوه باعث افزایش سطح هوشیاری در این بعد از ظهر و چند سال بعد میشود.

۷/ ماهی بخورید
براساس تئوری های جدید وجود ماهی در رژیم غذایی انسانها می تواند نقش بسزایی در تقویت حافظه انسانها داشته باشد. اسیدهای چرب مورد نیاز مانند امگا ۳، برای ساختمان مغز مهم بشمار می آیند و تاثیر آنها برای درمان بیماری های مغزی بسیار موثر است. مطالعات انجام گرفته بر روی تاثیر مکمل امگا ۳ نتایج جالبی را به همراه داشت که نشان می داد امگا ۳ دربرخی دیگر از منابع غذایی مانند تخم کتان، ماهی ها و برخی از حیوانات علف خوار نیز یافت می شود.

۸/ خونسرد باشید
استرس تاثیر بد و مخربی روی مغز می گذارد و با ترشح هورمون‏های خطرناکی در ناحیه‏ی هیپوکمپوس (
hippocampus) و سایر قسمت های مغز، حافظه را تحت تاثیر قرار می‏دهد. بعضی از دانشمندان بر این عقیده‏اند که داشتن یک زندگی متعادل و دنبال کردن فعالیت های آرامش بخش مانند یوگا، حضور در اجتماع و انجام فعالیت‏های هنری می تواند روند فراموشی بر اثر کهولت سن و پیری مغز را به تاخیر بیاندازد.

۹/ از مکمل ها استفاده نکنید
اخیرا استفاده از مکمل ها وسیله اي  برای جبران کاستی‏ها تبدیل شده اند، لطفاً از مواد طبيعي استفاده کنيد.
 
 
 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : آرزو زمانی

طرفدارای پیراهن ای کوتاه زنانه بیام این مدلارو ببینین



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : آرزو زمانی

http://up03.persianfun.info/img/91/3/Incredible_Finger_Painting/finger-paintings-judith-ann-braun-8.jpg

 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : آرزو زمانی

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم

.

.

.

.

.

.

.

گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !

 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 18:38 :: نويسنده : آرزو زمانی

خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟

> ۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز
> ۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
> ۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
> ۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

> آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟


> ۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
> ۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
> ۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
> ۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
> ۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
> ۷- چند تا فحش میدن
> ۸- دنبال کبریت میگردن
> ۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
> ۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
> ۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
> ۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر
> خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن ۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
> ۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
> ۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
> ۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
> ۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
> ۱۸- دنبال نمکدون میگردن
> ۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
> ۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
> ۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
> ۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
> ۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
> ۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
> ۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
> ۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
> ۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
> ۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
> ۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
> ۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
> ۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
> ۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گازمیذارن و توش روغن و تخم مرغمیریزن
> ۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زلمیزنن
> ۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
> ۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
> ۳۷- یاد غذا میفتن و میدون تویآشپزخونه
> ۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
> ۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن
> ۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
> ۴۱- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
> ۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
> ۴۳- با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
> ۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
> ۴۵- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن ودوباره چند تا فحش میدن!!!!!!!!!!!!
 
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : آرزو زمانی

ژیرکا و ویتالیچ زن و شوهری هستند که تصمیم گرفتند مراسم عروسی خود را به شکل عجیب و ترسناک برگزار کنند. آنها ابتدا در یک جشن معمولی و در حضور پدر و مادر و دیگر بستگان شان با یکدیگر ازدواج کردند تا به این ترتیب به خواسته پدر ومادرشان احترام بگذارند.

 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com

پس از این مراسم این زوج تصمیم به برگزاری یک مراسم عجیب با حضور دوستان خود گرفتند. آنها ابتدا طلاق گرفته و دوباره باهم ازدواج کردند اما این بار با ظاهری عجیب و ترسناک! عروس و داماد خود را به شکل مرده ها درآورده و از دوستان خود نیز خواستند که همین کار را کرده و درمراسم اختصاصی آنها که برای دوستان شان برگزار شده بود، حضور یابند.
 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com
 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com
 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com
 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com
 
عکس هایی از مراسم ازدواج ترسناک یک دختر و پسر! ، www.irannaz.com
 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:54 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : آرزو زمانی

عکسی جالب از حمیرا و دخترش هنگام خروج از ایران! ، www.irannaz.com

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:51 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:48 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:46 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:41 :: نويسنده : آرزو زمانی

این پسر فقط 4 سالشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عکس هایی بامزه از چاق ترین کودک 4 ساله ی جهان ، www.irannaz.com

 
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : آرزو زمانی

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!

 
سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : آرزو زمانی

تصویر بی نظیری است از گروهی از زنان دربار قاجاری که گویی دوربین را غریبه نیافته و شکلک ساخته‌اند. با گذشت زمان هنوز این عکس لبخند بر لب می‌ نشاند. در این عکس، عصمت‌الملوک دختر دوست محمدخان معیرالممالک و نوه ناصرالدین شاه قاجار در میان بستگانش دیده می شوند.

 
عکسی دیدنی و جالب از شکلک درآوردن زنان قاجاری! ، www.irannaz.com
 
دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 11:23 :: نويسنده : آرزو زمانی

از دست دادن امیدی پوچ و محال، خود موفقیت و پیشرفتی بزرگ است.
شکسپیر

به گمان من انسان برای موفقیت در زندگانی باید بتواند در چهار زمینه استاد شود: مناسبات، تدارکات، نگرش و رهبری.
جان ماکسول

میزان بزرگی و موفقیت هر فرد بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند همه نیروهای خود را در یک کانال بریزد.
اریسون سووت ماردن

موفقیت کلید شادی نیست، بلکه شادی کلید موفقیت است؛ اگر آنچه انجام می دهی دوست بداری، موفق خواهی بود.
هرمن کین

همه خوشبختی ها و موفقیت هایی که به من روی آورده، از درهایی وارد شده که آنها را به دقت بسته بودم.
لرد بایرون

راه موفقیت، همیشه در حال ساخت است؛ موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن.

آنتونی رابینز

موفقیت بر روی ستون های شکست شکل می گیرد.

سری چتری

نمی توانم فرمول موفقیت را برای شما بیان کنم؛ اما اگر فرمول شکست را می خواهید آن است که بکوشید همه را راضی نگه دارید.

اسوپ

موفقیت، کم و بیش در دسترس همه هست، اما دامنه توفیق در زندگانی شخص، بدون توان رهبری محدود است.
جان ماکسول

شکست بیش از موفقیت آموزنده است؛ کسی که هیچ گاه اشتباه نمی کند، هرگز به جایی نمی رسد.
راکفلر

شکست یک عامل نیروبخش است، نه یک بازدارنده؛ هر شکست بذری از موفقیت در دل دارد.
ناپلئون هیل

کارایی اساس بقا است، اما لازمه موفقیت ثمربخش بودن است.
جان ماکسول

موفقیت در این نیست که چه چیزی در پیش رو داریم، موفقیت در این است که چه چیزی در پشت سر به جا می گذاریم.
کریس ماسگرو

هرکس خواهان موفقیت است باید یاد بگیرد که ناکامی جزء حتمی فرایند پیشرفت است.
برادرز

من معتقدم موفقیت زمانی به دست می آید که یک قدم جلوتر برویم؛ یعنی ضمن استقبال از ناملایمات و سختی ها شکست را بخشی از زندگانی خود بدانیم.
جان ماکسول

علت موفقیت آدم های موفق این است که خرد خود را در کوره های ناکمی پیدا کرده اند. خرد حاصل از کامیابی بسیار اندک است.
ویلیام سارویان

موفقیت، مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است.
جان ماکسول

مهم ترین عنصر فرمول موفقیت عبارت است از شیوه کنارآمدن با مردم.
تدی روزولت

 
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 11:5 :: نويسنده : آرزو زمانی
خانمي با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلي راهي دفتر رييس دانشگاه هاروارد شدند.
منشي فوراً متوجه شد اين زوج روستايي هيچ کاري در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامي گفت: «مايل هستيم رييس را ببينيم.»
منشي با بي حوصلگي گفت: «ايشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهيم شد.»
منشي ساعتها آنها را ناديده گرفت و به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پي کارشان بروند. اما اين طور نشد. منشي که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصميم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رييس با اوقات تلخي آهي کشيد و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اينکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواري دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمي آمد.
خانم به او گفت: «ما پسري داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. وي اينجا راضي بود. اما حدود يک سال پيش در حادثه اي کشته شد.. شوهرم و من دوست داريم بنايي به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم.»
رييس با غيظ گفت :« خانم محترم ما نمي توانيم براي هرکسي که به هاروارد مي آيد و مي ميرد، بنايي برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم، اينجا مثل قبرستان مي شود.»
خانم به سرعت توضيح داد: «آه... نه....  نمي خواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختماني به هاروارد بدهيم.»
 رييس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «يک ساختمان! مي دانيد هزينه ي يک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان هاي موجود در هاروارد هفت و نيم ميليون دلار است.»
خانم يک لحظه سکوت کرد. رييس خشنود بود. شايد حالا مي توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آيا هزينه راه اندازي دانشگاه همين قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم؟»
شوهرش سر تکان داد. رييس سردرگم بود. آقا و خانمِ "ليلاند استنفورد" بلند شدند و راهي کاليفرنيا شدند، يعني جايي که دانشگاهي ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:
دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، يادبود پسري که هاروارد به او اهميت نداد.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت          نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
 
 
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : آرزو زمانی

 

در شهر توريستي اسكاگن اين زيبايي را مي‏توان در سجيه ديد، اين شمالي‏ترين شهر دانماركيهاست، جايي كه درياي بالتيك و درياي شمال بهم ميپيوندند. دو درياي مختلف با هم يكي نمي‏شوند و بنابرين اين راستا بوجود مي‏آيد.
و اين همان چيزي است كه در قرآن آمده است.
سورة مباركه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَينِ يلْتَقِيانِ (۱۹) بَينَهُما بَرْزَخٌ لا يبْغِيانِ (۲۰) فَبِأَي آلاءِ رَبِّكما تُكذِّبانِ (۲۱) يخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (۲۲)
دو دريا را به گونه‏اي روان كرد كه با هم برخورد كنند. (۱۹) اما ميان آن دو حد فاصلي است كه به هم تجاوز نمي‏كنند. (۲۰) پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار مي‏كنيد؟(۲۱) از آن دو، مرواريد و مرجان خارج مي‏شود. (۲۲)
سوره مباركه فرقان آيه ۵۳:
«و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آندو حريمي استوار قرار داد.

 
 
__._,_.___
 
 
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آرزو زمانی
پانزدهم ژوئن بود و من تا دو روز ديگر وارد سي سالگي مي‌شدم. وارد شدن به دهه‌اي جديد از زندگيم نگران کننده بود، چون مي‌ترسيدم که بهترين سال‌هاي زندگيم را پشت سر گذاشته‌ام.
عادت جاري و روزانه من اين بود که هميشه قبل از رفتن به سرکار، براي تمرين به يک ورزشگاه مي‌رفتم. من هر روز صبح دوستم نيکولاس را در ورزشگاه مي‌ديدم. او هفتاد و نه سال داشت و پاک از ريخت افتاده بود. آن روز که با او احوالپرسي مي‌کردم، از حال و هوايم فهميد که سرزندگي و شادابي هر روز را ندارم. به همين خاطر، علت امر را جويا شد.
به او گفتم که از وارد شدن به سن سي سالگي احساس نگراني مي‌کنم. با خود فکر مي‌کردم که وقتي به سن و سال نيکولاس برسم، به زندگي گذشته‌ام چگونه نگاه خواهم کرد. به همين خاطر از نيکولاس پرسيدم : ببينم، بهترين دوران زندگي شما چه موقعي بود؟
نيکولاس بدون هيچ ترديدي پاسخ داد: جو، دوست عزيز، پاسخ فيلسوفانه من به سوال فيلسوفانه شما اين است:
- وقتي که کودکي بيش نبودم و در اتريش تحت مراقبت کامل و زير سايه پدر و مادرم زندگي مي‌کردم، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- وقتي که به مدرسه مي‌رفتم و چيزهايي ياد مي‌گرفتم که الان مي‌دانم، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- وقتي که براي نخستين بار صاحب شغلي شدم و مسئوليت قبول کردم و به خاطر کار و کوششم حقوقي دريافت کردم، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- وقتي که با همسرم آشنا و عاشقش شدم، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- جنگ دوم جهاني شروع شد، من و همسرم براي نجات جانمان مجبور به ترک وطن شديم. موقعي که با هم صحيح و سالم، روي عرشه کشتي نشسته، عازم امريکاي شمالي شديم، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- موقعي که به کانادا آمديم و صاحب اولاد شديم، آن زمان بهترين دوران زندگي من بود.
- موقعي که پدري جوان بودم و بچه‌هايم جلوي چشمانم بزرگ مي‌شدند، آن دوران بهترين دوران زندگي من بود.
- و حالا، جو، دوست عزيزم، من هفتاد و نه سال دارم. صحيح و سالم هستم، احساس نشاط مي‌کنم و زنم را به اندازه‌اي که روز اول ديده بودمش، دوست دارم، و اين بهترين دوران زندگي من است.
هيچ چيز ارزشمند‌تر از همين امروز نيست.
 
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : آرزو زمانی

 

 

ته دیگه طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند

 
شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه

 
ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه

 
قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم

 
لاک پشتم نشدیم گشت ارشاد نتونه به لاکمون گیر بده

 
خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه

 
موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی

 
پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن

 
دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن

 
آهنگ هم نشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن

 
مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن

 

 
به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، 

یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ، استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم

 

کلاه هم نشدیم ملت رو سرگرم کنیم

 
ای خدااااااا! بختک هم نشدیم بیفتیم رو ملت

 
تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه

 
نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

 
ای کی یو سان هم نشدیم تف بمالیم کف کلمون ، همه چی حل شه

مهر جانماز هم نشدیم بوسمون کنن

 
فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

 
معادله هم نشدیم ، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

 
کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

 
ماکسیما در افغانستان حدود 6 میلیون تومانه ، افغانی هم نشدیم بتونیم ماکسیما بخریم
.!!!......

علف هم نشدیم حداقل به دهن بزی شیرین بیایم

 
عروسک هم نشدیم یکی بغلمون کنه

 
شارژر هم نشدیم بقیه رو شارژ کنیم

 
شامپو هم نشدیم ملت تو کفمون بمونن

 
توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر بخاطرمون خودکشی کنن

 
گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

 
کبری هم نشدیم تصمیماتمون رو تو کتاب ها بنویسن 

 
کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

 
 
 
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : آرزو زمانی

این تست را بادقت جواب دهید و گزینه هایی که انتخاب میکنید اعداد مقابلشان را باهم جمع کنید تا در آخر معلوم شود شما در چه ماهی باید متولد میشدید

1- آیا خود را فردی خودکاو و درونگر تلقی میکنید؟

الف) بله قطعا(3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر به هیچ وجه (1)

2- چگونه با تغییرات مواجه میشوید؟

الف) به پیشواز و استقبال آنها میروید(3)

ب) به خوبی خود را با آنها سازگار و هماهنگ میکنید(2)

ج) تا جای ممکن از آنها فرار میکنید(1)

3- از کجا ، بیشترین قدرت احساسی تان را دریافت میکنید؟

الف) از درون خود (2) ب) از محیط اطرافتان(1)

4- آیا به جزییات اهمیت زیادی میدهید و به اصطلاح مو را از ماست بیرون میکشید؟

الف) بله(3) ب) تا حدی( 2) ج) خیر (1)

5- آیا در قبال ارتباطهایتان احساس تعهد و مسئولیت میکنید؟

الف) بله (3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر (1)

6- کدام یک از گزینههای زیر بهتر از همه خصوصیات شما را توصیف میکند؟

الف) پرشور، مشتاق، پر حرارت و سرشار از انرژی (3)

ب) با ثبات، پیگیر، منطقی و اهل عمل(4)

ج) عاطفی و روشنفکر(2)

د) حساس، تحریک ذیر و شهوتی(1)

7- آیا خود را فردی کاری و فعال تلقی میکنید؟

الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

8- آیا در زمینه خرج کردن پول، خوب و حساب شده عمل میکنید؟

الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

9- آیا خود را فردی مبتکر و خلاق تلقی میکنید؟

الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

10- آیا فردی جسور و بی پروا هستید؟

الف) بله (3) ب) گاهی اوقات(2) ج) خیر (1)

11- آیا خود را فردی لذت طلب تلقی میکنید؟

الف) بله کاملا(3) ب)تا حدی(2) ج) خیر اصلا (1)

12- آیا فردی کمال گرا هستید؟

الف) بله (2) ب) خیر (1)

13- آیا احساسات و عواطف خود را بروز میدهید؟

الف ) بله همیشه(3) ب) گاهی اوقات (2) ج) خیر اصلا (1)

14- اطرافیانتان شما را چگونه توصیف میکنند؟

الف) فردی واقع نگر (2) ب) فردی آرمانگرا (1)

15- در یک مهمانی معمولا:

الف) به پذیرایی از دیگران میپردازید (6)

ب) با گفتن لطیفه دیگران را به خنده وا میدارید(5)

ج) در کنار دوستان یا خویشاوندان مینشینید و سخت سرگرم گپ زدن با آنها میشوید (4)

د) خاطرات شیرین و جالبتان را برای دیگران تعریف می کنید (3)

ل) با همه سر صحبت را باز میکنید و هر چند دقیقه یک بار کنار فرد جدیدی مینشینید(7)

م) در گوشهای دنج مینشینید و در سکوت و تنهایی رفتار دیگران را زیر نظر میگیرید(1)

ی) برای مهمانان میوه پوست میکنید و توجه همه را به خود جلب میکنید (2)

جواب تست تو ادامه مطلبه.حتما تستشو بزنین جالبه



ادامه مطلب ...